loading...
رسانه یارگمنام | شَبَكَةَ حَبیبَ الْمَجْهول | Yargomnam.ir
پیج اینستاگرام رسانه یارگمنام
http://up.yargomnam.ir/view/1801591/inesta-new-yargomnam.jpg

تمامی یارگمنامی ها لطفا پیج اینستاگرام یارگمنام را دنبال کنید.

رسانه یارگمنام در اینستاگرام

mobin بازدید : 137 پنجشنبه 09 دی 1395 نظرات (0)

با توجه به تحولات سیاسی، اجتماعی امروز جهان اسلام و از جمله ایران اسلامی، یکی از مهم‌ترین مسائل جامعه اسلامی مسئله بصیرت است که در ادامه مطلب به این بحث می پردازیم.

چکيده
بصيرت و شناخت، اساسي‌ترين شاخصه رشد و کمال جامعه است و در متون ديني نيز بصيرت و شناخت، از ضروري‌ترين شرايط براي «دعوت به حق» بيان شده است.
استعداد، هوشمندي، شناخت دين و کسب تقوا از مؤلفه‌هاي بصيرت هستند و از طرفي هم استعداد و هوشمندي، امري خدادادي است؛ اما تقوا و آگاهي ديني، از امور اکتسابي است که انسان بايد براي به دست آوردن آن تلاش کند.
ضرورت تقويت بصيرت در فضاي کنوني، ايجاب مي‌کند که از رهنمودهاي جامع و سازنده قرآن و احاديث معصومين(ع) براي ايجاد بصيرت و بينش در جامعه اسلامي استفاده شود.
اين مقاله با استفاده از آيات و روايات، به تبيين مبادي و خاستگاه‌هاي بصيرت، شيوه‌هاي ايجاد بصيرت و عوامل بازدارنده و مقابله با آن پرداخته است.
واژه شناسي بصيرت
بصيرت در لغت به معناي بينايي، دانايي، زيرکي، عقل، شاهد و حجت است. راغب اصفهاني مي‌گويد: بصر، به معني عضو بينايي و نيرويي که در آن است، گفته مي‌شود. نيروي ادراک‌کننده قلب را «بصيرت» و بصر گفته‌اند و به عضو بينايي کمتر بصيرت گفته مي‌شود. و در صورت اول که ديدن با عضو بينايي است «ابصرت» مي‌گويند و در صورت دوم «ابصرته».
بي‌گمان ميان «بصر» که تأمين‌کننده نور ظاهري و «بصيرت» که آورنده نور باطني است، تفاوت‌هاي زيادي است؛ زيرا نور ظاهري تنها با بينايي انسان سر و کار دارد و تمام انوار ظاهري (آفتاب، ماه، چراغ و غيره) نيز براي ياري دادن به بينايي انسان هستند و کار ديگري انجام نمي‌دهند. اما انسان با نور باطني و بصيرت مي تواند حقايق و بواطن اشيا را ببيند و از واقعيت‌هاي آنها آگاه شود.
انسان داراي دو ساحت و جنبه است: يکي، جنبه ظاهري و ملکي و ديگري، جنبه باطني و ملکوتي؛ لذا خداوند براي ديدن ظاهر «بصر و چشم» را داده و براي ديدن باطن و شهود ملکوت، قوه و نوري به نام «بصيرت» داده است. تا آن نور از قوه به فعليّت نرسد، رؤيت باطن و شهود ملکوت ميسّر نخواهد شد.
از مهم‌ترين ويژگي‌هاي بصيرت، مي‌توان به اين موارد اشاره کرد:
1. بصيرت، مربوط به قلب و ذات و جان انسان است؛
2. بصيرت، معرفت بدون اجمال و ابهام است؛
3. بصيرت، آرامش دهنده قلب است؛
4. بصيرت، روشنايي و نور خاص است.
ايمان به خدا و اعتقاد به وحي و نبوت و امامت، نوري در عمق جان پديد مي‌آورد که اين پرتوافکني و نورافشاني همان بصيرت است.
ديده بصيرت، در واقع همان شعور فطري مرموز و ادراک باطني موجود در باطن انسان است که قدرت تشخيص نيک و بد، خير و شر و حق و باطل را دارد و او را به آينده‌نگري و پيروي از حق و دوري گزيدن از باطل، دعوت مي‌کند.
اهميت و جايگاه بصيرت
اهميت و جايگاه بصيرت، روشن‌بيني و درک درست از شرايط و فضاها، چنان است که قرآن کريم يکي از ويژگي‌هاي پيامبر اکرم (ص) و پيروانش را داشتن بينش صحيح در رفتارها و کردارها مي‌داند:
(قُلْ هذِهِ سَبيلي أَدْعُوا إِلَى الله عَلى‏ بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتّبَعَني)؛ «بگو اين راه من است. من و پيروانم با بصيرت کامل، همه مردم را به سوي خدا دعوت مي‌کنيم».
از اينکه خداوند به پيامبرش فرموده: «بگو: دعوت من و پيروانم به خداوند يگانه با بينش و بصيرت کامل است»، معلوم مي‌شود در انتخاب مسير زندگي، «بصيرت و بينش» در اولين درجه قراردارد و کسي که بصيرت لازم را داشته باشد، در روزهاي فتنه و فضاهاي غبارآلود، مسير را اشتباه نخواهد رفت.
همچنين از اين آيه استفاده مي شود که رهبر و پيشواي جامعه بايد بصيرت، بينش و آگاهي کافي داشته باشد، در غير اين صورت، دعوت او به سوي «حق» نخواهد بود.
در واقع بصيرت و بينش، نور دروني است که شخص با آن نور مي‌تواند در ميان مردم، سالم و سازنده زندگي کند. اين انسان با بصيرت است که راه را از چاه و حقيقت را از امر غير حقيقي بازمي‌شناسد و با در نظر گرفتن اطلاعات و داده‌ها، گزينشي برتر و بهتر دارد، و در ارائه رأي و نظر، تصميم صحيح و درست را اتخاذ مي‌کند. در اين زمينه امام علي(ع) مي‌فرمايد: «کسي که بصيرت نداشته باشد، رأي او نادرست و بي‌ارزش است».
اهميت بصيرت از آنجا روشن مي‌شود که بصيرت، محور همه اعمال انسان است و عکس‌العمل‌هاي متفاوت انسان بر اساس بينش و بصيرت او شکل مي‌گيرد و ارزش و اعتبار انسان، وابسته به نوع بينش اوست.
اکنون پس از درک اهميت و نقش حياتي بصيرت در زندگي، اين سؤال‌ها مطرح مي‌شود که:
عوامل و زمينه هاي بصيرت چيست؟
چگونه مي‌توان به بصيرت که درک فراتر از ظاهر است، دست يافت و با درک حقايق، فريب ظاهر‌سازي‌ها را نخورد؟
عوامل و زمينه‌هاي بي‌بصيرتي چيست؟ و چگونه مي‌توان آنها را از خودمان دور بسازيم؟
خاستگاه بصيرت
الف) عقل
يکي از منابع بينش انسان «عقل» است؛ زيرا بدون عقل سليم و فعال، انديشيدن و تفکر ممکن نيست. عقل انسان است که منشأ تفکر و خردورزي او مي‌شود. اميرمؤمنان(ع) مي‌فرمايد: «رأس الاستبصار الفکرة؛ سرآمد بصيرت، انديشيدن است».
کسي که اهل فکر و انديشه باشد، به راحتي رأي و نظر او عوض نمي شود و بدون مطالعه و تحقيق، واکنش نشان نمي‌دهد. آن حضرت در جاي ديگر مي‌فرمايد:
«من تفکّر ابصر؛ هر کسي بينديشد، فرجام‌ها را مي‌بيند».
ب) قرآن
يکي ديگر از منابع بينش و بصيرت «قرآن» است؛ چنان که خداي متعال مي‌فرمايد:
(قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها)؛ «به راستي بينش‌ها از نزد پروردگار شما برايتان آمده است. پس هر کسي در پرتو آن بينا شود، به سود خويش چنين کرده و هر کس کوري ورزيد، به زيان خود عمل کرده است».
امام صادق(ع) مي‌فرمايد:
«في کتاب الله نجاة من الردي و بصيرة من العمي و دليل الي الهدي؛ کتاب خدا، مايه نجات از هلاکت و بينايي‌بخش از کوري و راهنما به راه راست است».
بنابراين بايد براي افزايش بصيرت، به قرآن رجوع کرد و از آموزه هاي آن در همه ابعاد زندگي بهره گرفت.
يکي ديگر از منابع بينشي انسان «اسلام» معرفي شده است؛ اميرمؤمنان(ع) مي‌فرمايد:
«ان الله تبارک و تعالي شرع الاسلام و سهل شرايعه لمن ورده و اعزّ أرکانه لمن جأر به و جعله عزّاً لمن تولاّه… و بصيرة لمن عزم؛ خداوند متعال دين اسلام را مقرر داشت و آبشخورهايش را براي کساني که بخواهند به آن وارد شوند، آسان و هموار ساخت و ارکان آن را در مقابل کساني که بخواهند با آن بجنگند، استوار ساخت و براي کسي که از آن پيروي کند، مايه عزّت قرار داد… و براي کسي که مصمم باشد، مايه بصيرت قرار داد».
با توجه به اين حديث شريف «اسلام» خاستگاه بينش و بصيرت است براي پيروان خودش.
بنابراين انسان مي‌تواند با بهره‌گيري از آموزه‌هاي عقلي، قرآني و اسلامي، به بينش و بصيرت مورد نياز در مسير زندگي برسد.
عوامل و زمينه‌هاي بصيرت
1. پرهيزکاري
تقوا و پرهيزکاري از مهم‌ترين عوامل ايجاد بينش صحيح است. تقوا؛ يعني خود‌نگهداري و مديريت نفس؛ يعني انسان براي اعمال و رفتارهاي خودش، معيار و ضابطه در اختيار داشته باشد و با کنترل هواهاي نفساني خود، حدود الهي را پايمال خواسته هاي نفساني خود نکند.
اگر انسان به اين مقام رسيد، خداوند به او آگاهي و بينش عنايت مي‌کند تا به وسيله آن بتواند حق را از باطل تشخيص بدهد:
(يا أَيّهَا الّذينَ آمَنُوا اتّقُوا الله وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ)؛ «اي کساني که ايمان آورده‌ايد! از خدا پروا کنيد و به پيامبرش ايمان آوريد تا دو بهره و سهم از رحمتش را به شما اعطا کند و برايتان نوري قرار دهد که با آن راه برويد و گمراه نشويد».
وقتي که انسان به خداي متعال متصل شد و اعضا و جوارح او تحت فرمان الهي بود و دل و جان خود را با ياد خدا روشن ساخت، خداوند نيز او را در مشکلات و پيشامدها تنها نخواهد گذاشت و بينش و بصيرت حقيقي به وي عطا خواهد کرد تا به مدد چشم بصيرت، فريب رنگ و لعاب‌هاي ظاهري را نخورد.
بنابراين براي روشن ساختن چراغ بصيرت در وجودمان، بايد سدي محکم جلو توفان هوس کشيده شود و «تقوا» همان سد نيرومندي است که مي تواند طغيان غرايز را در انسان مهار کند. امام علي(ع) راجع به نقش تقوا در ايجاد بصيرت مي‌فرمايد:
«همانا تقوا و پروا از خدا، داروي درد قلب‌هاي شما، بيناکننده کوري دل‌هاي شما، شفابخش بيماري بدن‌هاي شما، اصلاح کننده تباهي سينه‌هاي شما، پاک‌کننده آلودگي جان‌هاي شما و روشني‌بخش ضعف ديدگان شماست».
نتيجه تقوا، شناخت خويشتن است که انسان را به مقام والاي محبوبيت مي‌رساند و اين دنيا را با بينايي نافذ و بصيرت کامل مي نگرد و راهي را که بايد سپري کند، با آگاهي و بينش صحيح انتخاب مي‌کند و با مشعل‌هايي که در مسير راهش نصب شده، ناهمواري هاي مسير را تشخيص مي دهد و در نهايت با سلامتي کامل به مقصد مي رسد.
عوامل متعددي مي‌توانند در تقويت «تقوا» مؤثر باشند که در اينجا به دو مورد، اشاره مي‌کنيم.
الف) حفظ زبان
زبان انسان به لحاظ داشتن آثار مثبت و منفي متعدد، مهم‌ترين عضو بدن به شمار مي‌آيد. هيچ عضو ديگري به اندازه آن، امکان تحقق ثواب و گناه ندارد.از اين رو، نقش مهمي در تقويت و يا تضعيف تقوا دارد. امام علي(ع) «کنترل زبان» را زمينه‌ساز تقواي مؤثر و نافع معرفي کرده است:
«و الله ما أري عبداً يتقي تقوي تنفعه حتي يخزن لسانه…؛ به خدا سوگند! من بنده‌اي از بندگان خدا را نمي بينم که تقوا بورزد، تقوايي که به جمال او سودمند باشد، مگر آنکه زبانش را نگه دارد».
ب) پرهيز از خصومت
يکي ديگر از عوامل مؤثر در تقوا، پرهيز از خصومت و دشمني نابجاست. امام علي(ع) در اين زمينه فرموده است:
«من بالغ في الخصومة اثم، و من قصّر فيها ظلم، و لا يستطيع ان يتقي الله من خاصم…؛ هر که بيش از اندازه دشمني کند، گناهکار است و آن که در رفع خصومت کوتاهي کند، ستمکار است و آن که دشمني ورزد، قادر بر تقواي الهي نخواهد بود».
پس انسان مي‌تواند با ترک خصومت، زمينه را براي پرهيزکاري و تقوا آماده کند.
2. نفي وابستگي هاي مادّي
يک عامل ديگر براي ايجاد روشن‌بيني و بصيرت، دوري از وابستگي به ماديات است و آن گاه است که نور بصيرت به جاي علاقه‌هاي مادي در باطن و ضمير آدمي روشن مي‌گردد.
وابستگي به دنيا، باعث غفلت انسان مي‌شود؛ لذا اگر انسان بتواند خودش را از اين قيد و بندها برهاند، ديگر براي او مقام، شهرت، حزب، ثروت و … معنا نخواهد داشت؛ زيرا اين امور در کساني مؤثرند که شيفته به ماديات شده‌اند اما انسان با بصيرت، حقارت مظاهر مادي را مي‌بيند و به آن دل نمي‌بندد؛ چنان که اميرمؤمنان(ع) مي‌فرمايد:
«أزهد في الدنيا يبصّرک الله عوراتها؛ خواهان دنيا مباش تا خدا زشتي‌هاي آن را به تو نشان دهد».
نيز در حديثي از رسول گرامي اسلام(ص) مي‌خوانيم که مي‌فرمايد:
«در دل هر بيننده‌اي دو ديده پنهان است که به وسيله آن دو، غيب را مي‌بيند و چون خداوند بخواهد در حق بنده‌اي لطف کند، دو چشم دلش را مي‌گشايد تا با آن آنچه را که از ديدگان ظاهري‌اش پنهان است، ببيند».
يکي از انسان‌ها که با مدد لطف خداوند «چشم بصيرت» پيدا کرد، حارث بن مالک بن نعمان انصاري است.
پيامبر(ص) از او پرسيد: چگونه‌اي و در چه حالي؟ عرض کرد: يا رسول الله! مؤمن راستين و اهل يقينم.
پيامبر(ص) فرمود: علامت يقين و ايمان راستين تو چيست؟
عرض کرد: زهد و کناره‌گيري نفسم از مظاهر دنيا و دلبستگي به آن، موجب شد که شب‌هايم را به بيداري و عبادت، و روزهايم را به روزه‌داري و تشنگي بگذرانم. از اين رو، به درجه‌اي از بينايي و بصيرت رسيده‌ام که گويي عرش پروردگارم را که براي حسابرسي برپا شده است، مي‌بينم و بهشتيان را در حال زيارت همديگر مي‌نگرم و زوزه و ناله‌وحشتناک جهنميان را از درون آتش مي‌شنوم.
پيامبر(ص) فرمود: «اين بنده‌اي است که خداوند قلبش را روشن کرده است».
سپس به وي فرمود: «حال با برکت اين نور الهي، صاحب بصيرت شده‌اي پس آن را حفظ کن».
اين خاصيت نور باطني و بصيرت است که از فطرت انساني پرتو افشان مي شود و اگر غبار و تيرگي‌هاي هواي نفس آن را نپوشاند، همواره چشم بصيرت انسان پر فروغ خواهد بود.
اما اگر انسان تبهکار پشت پرده تاريکي و گناه پنهان گردد، ديگر خود را نمي‌بيند و چون نوري ندارد، خود را گم مي‌کند و پس از مدتي خويشتن را به کلي به فراموشي مي‌سپارد.
راه‌هاي رهايي از ماديات
الف) اصلاح بينش درباره دنيا
عدم وابستگي به مظاهر مادي، با دنياگرايي و دلبستگي به آن در تضاد است. از اين رو، مهم‌ترين راه تقويت بي‌اعتنايي به ماديات، اصلاح بينش درباره دنياست. انساني که دنيا و مظاهر آن را همه هدف خود مي‌انگارد و آن را منتهاي آمال و آرزوهاي خود مي‌پندارد، هرگز به زهد و بي رغبتي به دنيا دست نخواهد يافت.
ب) توجه دادن به منزلت انسان
انسان، شريف‌ترين مخلوق و گل سرسبد هستي است و شأن و منزلت او بالاتر از آن است که خود را اسير دنيا و مظاهر آن سازد. او بايد با جهت‌دهي دنيا، آن را ابزاري براي رسيدن به اهداف عالي خود قرار دهد و به عبارت ديگر، آن را اسير خود سازد، نه آنکه خود اسير آن شود.
انسان، موجود الهي است که در مسير آخرت قرار دارد و بهاي‌او بهشت و رضوان الهي است، نه دنياي فاني و زودگذر. اگر انسان به ارزش و منزلت خود پي ببرد، حتماً به خويشتن ارج مي‌نهد و زهد و تقوا پيشه مي‌کند و خود را به دنياي پست و زودگذر نمي‌فروشد.
بنابراين يکي از روش‌هاي تقويت ارزش‌هاي اخلاقي ـ به ويژه تقويت زهد و بي‌اعتنايي به مظاهر دنيا ـ توجه دادن انسان نسبت به جايگاه و منزلت خويش است؛ چنان که امام علي(ع) فرموده است:
«انه ليس لأنفسکم ثمن الّا الجنّة فلا تبيعوها الّا بها؛ بي گمان خويشتن شما را کم‌تر از بهشت بهايي نيست؛ پس خود را جز به آن مفروشيد».
ج) ارائه الگوهاي زهد
يکي از روش‌هاي «بي‌رغبتي به دنيا»، نشان دادن اسوه و الگوهايي است که خود به حقيقت زهد و بي اعتنايي به دنيا دست يافته و نمونه‌هاي عالي بي‌رغبتي بوده‌اند. براي نمونه، حضرت علي(ع) خود را چنين معرفي مي‌کند:
«الا و ان امامکم قد اکتفي من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه…؛ بدانيد که امام شما از دنيا، خود به دو تن‌پوش فرسوده و از خوردني‌هايش، به دو قرص نان بسنده کرده است».
از زندگي پيامبران و امامان(ع) و صالحان مي‌توان درس‌هاي فراواني گرفت و شيوه رفتار آنها را الگوي زندگي خود قرار داد، به ويژه در امر بي‌اعتنايي به دنيا و عدم وابستگي به آن.
3. بهره گيري از ابزار شناخت
يکي از عواملي که انسان را به «بينش صحيح» مي‌رساند، استفاده مطلوب از وسائل و ابزارهاي شناخت است. هر امري به ابزار خاص خود نياز دارد و وسائل مورد نياز بصيرت نيز شنيدن، نگريستن، سپس انديشيدن، عبرت گرفتن و قدم برداشتن در راه هاي روشن است. حضرت علي(ع) اين بهره گيري را، وسيله بينايي معرفي مي‌کند:
«قد بُصّرتم إن أبصرتم و قد هُديتم ان اهتديتم و أسمعتم ان استمعتم؛ اگر چشم بينا داشته باشيد، حقيقت را نشانتان داده‌اند. اگر هدايت مي‌طلبيد، شما را هدايت کرده‌اند. اگر گوش شنوا داريد، حق را به گوشتان خوانده‌اند».
هيچ‌کس نمي‌تواند منکر نقش بينش ها و نگرش ها در زندگي انسان و تغييرات مثبت و منفي دروني و بيروني او شود. اين بينش‌ها و نگرش‌ها، سازنده شخصيت آدمي‌اند و رفتار و کردار او را مديريت مي کنند. امام علي(ع) مي‌فرمايد:
«رأس الاستبصار الفکرة؛ سرچشمه بصيرت، انديشيدن است».
کسي که اهل فکر و انديشه باشد، بدون تأمل و دقت سخن را نمي‌پذيرد و موضع‌گيري‌هاي او در مقابل قضايا و اتفاقاتي که در زندگي‌اش مي‌افتد، بدون مطالعه و تحقيق نيست؛ لذا در تصميم‌گيري‌هاي خودش دچار اشتباهات نمي‌شود و هميشه پابرجا و استوار و ثابت قدم مي‌ماند. حتي کار چنين انسان‌هايي به جايي مي‌رسد که با چشم بصيرت از حوادث آينده خبر مي‌دهند.
بصيرت امام خميني(ره)
مرحوم حاج احمد آقا نقل مي‌کرد: امام خميني در سال 1366ش. در اول ذي الحجه به مناسبت مراسم حج، به حجاج پيام داد. او پيام خود را با آيه (مَنْ يَخْرُجْ مِنْ
بَيْتِهِ مُهاجِرًا إِلَى الله وَ رَسُولِهِ ثُمّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى الله). شروع کرده و حجاج را به شهادت و هجرت حسين‌گونه فراخوانده بود. ما و همه دست‌اندرکاران حج بسيار شگفت‌زده شديم که چه سنخيتي ميان اين پيام در روز اول ماه ذي الحجه وجود دارد. تا اينکه فاجعه خونين مکه در روز ششم ذي الحجه به وقوع پيوست و اين قضيه، نشان دهنده بصيرت و شناخت عميق ايشان بود.
البته از اين نمونه‌ها در زندگي امام خميني(ره) زياد است. بصيرت و بينش عميق امام بود که حدود سي سال قبل، امت‌هاي اسلامي را به «بيداري» و قيام عليه مستکبران جهان و حکومت هاي ظالم و خودکامه فراخواند و بشارت پيروزي مستضعفان بر مستکبران را داد و ما امروز شاهد تحقق آن نويدها هستيم و مي بينيم که ملت‌هاي مسلمان با الهام از رهنمودهاي آن يگانه دوران و پير روشن ضمير و با بصيرت، چگونه در برابر حکومت‌هاي ديکتاتور ايستاده‌اند و خيزش همگاني را راه انداخته‌اند.
موانع بصيرت
1. گرايش به دنيا
يکي از عوامل اصلي بي بصيرتي، دنيا‌طلبي و تعلقات بيش از حد به امور دنيوي است که باعث مي‌شود انسان‌ها براي حفظ مقام، ثروت، شهرت و … دنيا را بر آخرت مقدم بدارند و چشمان خود را بر واقعيت‌ها ببندند و با چشمان بسته به دنبال مظاهر دنيوي بدوند!
در بينش قرآني، «دنيا» اين گونه معرفي شده است:
(قُلْ مَتاعُ الدّنْيا قَليلٌ وَ اْلآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتّقى)؛ «به آنها بگو: سرمايه زندگي دنيا، ناچيز است و سراي آخرت براي کسي که پرهيزکار باشد، بهتر است».
امام علي(ع) مي‌فرمايد: «دنيا، نهايت ديدگان کوردلان است که آن سوي دنيا را نمي‌بينند».
اما انسان آگاه و با بصيرت، نگاهش از دنيا عبور مي‌کند و سراي جهان آخرت را مي‌بيند. پس انسان آگاه، به دنبال دنيا نمي‌رود و به آن دل نمي‌بندد، ولي انسان کوردل، تمام توجهش به دنياست. رسول خدا(ص) فرمود:
«من يرغب في الدنيا فطال فيها امله اعمي الله قلبه علي قدر رغبته فيها؛ هر کسي به دنيا گرايد و آرزوهاي دنيوي‌اش دور و دراز گردد، خداوند به اندازه گرايش او به دنيا، دلش را کور مي‌کند».
هر اندازه که انسان خود را به دنيا نزديک کند و محبت آن را در قلبش جاي دهد، به همان اندازه از بينش و بصيرت فاصله مي‌گيرد و تا به آنجا پيش مي‌رود که باعث «کوردلي» مي‌شود.
حضرت علي(ع) مي‌فرمايد:
«حب الدنيا يفسد العقل و يصم القلب عن سماع الحکمة؛ محبت دنيا، موجب فساد عقل و کوري دل از حکمت مي‌شود».
دنيا و نعمت‌هاي آن را همچون مزرعه‌اي براي آخرت ديدن، در آن تدبر کردن و به تقرب الهي رسيدن، نيازمند هوشياري است؛ زيرا روي آوردن ما به دنيا، براي ارضاي گرايش‌هاي متنوعي است و تزاحم اين گرايش‌ها، رابطه با دنيا را دشوار مي‌کند. همسر، فرزندان، اموال و زينت‌ها، عوامل ارضاي خواسته‌هاي غريزي انسان هستند و هر مؤمن با بصيرت و آگاهي براي گذر از اين جهان، نيازمند آنهاست و هر فاسق غفلت‌زده‌اي نيز خواسته‌هاي غريزي خود را با اينها برطرف مي‌کند. همگان در بهره‌مندي از اين امور ناگزيرند، ليکن همه در خطر غفلت‌اند و ممکن است گمان کنند که «زندگي» همين است و لذت‌هاي عالم در ارضاي همين «خواهش‌ها» خلاصه مي‌شود.
کسي که خواهان گريختن از اين خطر است، بايد «بصيرت» خود را تقويت کند و با آگاهي و هوشياري از فريبکاري دنيا بيمناک باشد و با احتياط با آن ارتباط برقرار کند تا بتواند از دنيا به عنوان «مزرعه» استفاده کند.
2. غفلت‌زدگي
يکي از عوامل بازدارنده بصيرت و بينش، «غفلت» است که باعث مي شود ثمره يک عمر زحمت و تلاش و خدمت انسان بر باد برود و نابود گردد. غفلت، حالتي است که بر قواي ادراکي انسان عارض مي‌شود و کارايي آن را مختل مي‌کند.
غفلت هم دو نوع است: نوع اول آن، سرچشمه‌اش بيماري است که از ناحيه مشکلات و حوادث بر انسان عارض مي‌شود. اگر انسان دچار چنين غفلتي شود، در برابر آسيب‌هاي احتمالي آن معذور خواهد بود. اما نوع دوم، در بينش و روش زندگي افراد ريشه دارد و نيز مي‌تواند از رفتار ناهماهنگ با عقايدش ريشه گيرد.
کسي‌که از آگاهي‌هاي فطري خويش و از نعمت خدادادي عقل بهره مناسب در جهت خداباوري نمي‌برد و از آفريدگار خويش غافل مي‌شود و تمام توجه خود را به دنيا معطوف مي‌سازد و همه قواي ادراکي خود را براي عمران و آبادي دنيا به کار مي‌گيرد، چنين شخصي به‌طور طبيعي از موضوع و هدف اصلي حيات غافل مي‌شود و کارايي خود را از دست مي‌دهد. قرآن کريم تأثير غفلت را بر ناتواني بينش و قواي ادراکي و در نهايت اختلال خرد انسان، بارها ذکر کرده است:
(وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنّمَ كَثيرًا مِنَ الْجِنّ‏ِ وَ اْلإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَاْلأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ)؛ «به يقين گروه بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريديم، آنها دل‌ها (و عقل‌ها) دارند که با آن (نمي‌انديشند و) نمي‌فهمند و چشم‌هايي دارند که با آن نمي‌بينند و گوش‌هايي دارند که با آن نمي‌شنوند. آنها همچون چهارپايان‌اند، بلکه گمراه‌تر. اينان همان غافلان‌اند (زيرا با اينکه همه ابزارهاي هدايت را دارند، باز هم گمراه‌اند)».
بدون شک در اين آيه شريفه منظور از نديدن و نشنيدن، کوري و کري ظاهري نيست؛ زيرا چهارپايان نيز اندام‌هاي بينايي و شنوايي سالمي دارند، با اين تفاوت که حيوانات از اين اندام‌ها براي ادراک چيزي استفاده مي‌کنند که درخور وجودي آنهاست، ولي انسان‌هاي غافل، از اين اندام‌ها و از قواي تعقل و فهم خود براي ادراک چيزي استفاده مي‌کنند که از حدّ وجودي آنها فروتر است و آنها براي آن آفريده نشده‌اند و از همين رو است که انسان‌هاي غافل از چهارپايان، پست‌تر و گمراه‌ترند.
اگر انسان گرفتار بيماري مهلک «غفلت» شد، بصيرت خودش را از دست مي‌دهد و پس از غفلت، درک و بينش صحيح از او گرفته مي‌شود؛ همان گونه که اميرمؤمنان علي(ع) مي‌فرمايد:
 «دوام الغفلة يعمي البصيرة؛ ادامه يافتن غفلت، ديده بصيرت را کور مي‌کند».
 همان‌طور که غفلت از حقيقت هستي و مسير واقعي حيات، در هر شرايط فردي و محيطي ممکن است رخ دهد، توجه داشتن به حقايق هستي و صراط مستقيم و جهان آخرت نيز در هر شرايطي واقع مي‌شود.
 نمونه‌هاي روشن اين دو امر را در تاريخ زندگي پيامبر(ص) مي‌توان سراغ گرفت. آن حضرت پيش از بعثت، در جامعه‌اي آکنده از شرک و گمراهي زندگي مي‌کرد و در حالي که غفلت و بي‌خبري همه جا را فرا گرفته بود، او قلبي بيدار و آماده براي وحي الهي داشت. و پس از آنکه پيامبر اکرم مبعوث شد و خود بيدار‌کننده دل‌ها بود، دل‌هاي خفته‌اي وجود داشت که هرگز بيدار نشدند و تا لحظه مرگ پرده غفلت بر آنها افتاده بود.
 البته محيط و جامعه ديني و الهي، زمينه مساعدي براي بيداري و دوري از غفلت دل است و از طرفي، اجتماع غافل هم زمينه غفلت مردم را فراهم مي‌سازد.
با اين همه، راه رسيدن به معرفت الهي و سلوک در طريق او، براي همه مردم و در همه اعصار ممکن است. انسان مي تواند با تلاش و پشتکار، به بينش صحيح برسد و در طريق زندگي‌اش مسير درست را انتخاب نمايد.
3. پيروي از هواي نفس
يکي ديگر از عوامل بازدارنده بصيرت، پيروي از هواي نفس است که باعث مي‌شود انسان در دو راهي «حق و باطل» قدرت تشخيص نداشته باشد و با چشم بسته در مسير باطل حرکت کند. خداوند مي‌فرمايد:
 (أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلّهُ الله عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ الله أَ فَلا تَذَكّرُونَ)؛ «آيا ديدي کسي را که معبود خود را هواي نفس خويش قرار داده؟ و خداوند او را با آگاهي (بر اينکه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده اي افکنده؛ با اين حال چه کسي مي تواند غير از خدا او را هدايت کند؟ آيا متذکر نمي شويد؟!».
خطرناک‌ترين بت‌ها، بت هواي نفس است؛ زيرا بت‌هاي معمولي موجودات بي خاصيت‌اند، ولي بت هوا و هوس، اغوا کننده و سوق‌دهنده به سوي انواع گناهان و انحرافات است.
يکي از مؤثرترين راه نفوذ شيطان، «هواپرستي» است؛ چرا که تا پايگاهي بر درون انسان وجود نداشته باشد، شيطان قدرت بر وسوسه‌گري ندارد و پايگاه شيطان چيزي جز هواپرستي نيست؛ همان چيزي که خود شيطان به سبب آن سقوط کرد و از همسايگي فرشتگان و مقام قرب الهي طرد شد.
هواپرستي، مهم‌ترين وسيله هدايت را که درک صحيح و حقايق است، از انسان مي‌گيرد و پرده بر چشم و عقل آدمي مي‌افکند؛ چنان که در آيه ياد شده بر اين موضوع اشاره شده است.
هواپرستي، انسان را تا مرحله مبارزه با خدا ـ نعوذ بالله ـ پيش مي‌برد؛ چنان که پيشواي هواپرستان (شيطان)، به چنين سرنوشتي گرفتار شد و به حکمت خداوند در مسئله «سجده بر آدم» اعتراض کرد و آن را غيرحکيمانه پنداشت!
عواقب هواپرستي، آن قدر شوم و دردناک است که گاه يک لحظه هواپرستي، يک عمر پشيماني به بار مي آورد و گاه محصول تمام عمر انسان و حسنات و اعمال صالح آن را برباد مي‌دهد؛ لذا در قرآن و روايات اسلامي بر اين امر زياد تأکيد شده و به آن هشدار داده شده است. رسول خدا(ص) مي‌فرمود:
«ان اخوف ما اخاف علي امتي الهوي و طول الأمل، امّا الهوي فانه يصدّ عن الحق، و امّا طول الأمل فينسي الآخرة؛ خطرناک‌ترين چيزي که بر امتم مي‌ترسم، هواپرستي و آرزوهاي دراز است؛ چرا که هواپرستي، انسان را از حق بازمي‌دارد و آرزوي دراز، آخرت را به فراموشي مي‌سپارد».
امام علي(ع) مي‌فرمايد:
«الهوي شريک العمي؛ هوا و هوس، شريک کوردلي است».
البته واضح است که پيروي از هوا و متابعت از نفس اماره، انسان را از «صراط مستقيم» دور مي کند؛ زيرا انساني که تابع هوا و هوس نفساني شده، هيچ‌گاه ارضا نمي‌شود و هر لحظه حرص او به امور مادي افزايش مي‌يابد؛ تا جايي که يکباره سقوط مي‌کند و ديگر راه بازگشت و علاج براي او نيست.
متابعت از هواي نفس، انسان را به مرحله‌اي از انحطاط مي‌رساند که به همه اعتقادات خود پشت پا مي‌زند.
ساير آفات و موانع بصيرت، در پيروي از تمايلات نفساني ريشه دارد و بدين جهت اصلي‌ترين راه مبارزه با آفات، داشتن ديده بصيرت و جهاد با نفس است که در فرهنگ روايات اسلامي «جهاد اکبر» ناميده شده است.
کسي که توفيق اين جهاد را نيابد و در ميدان مبارزه با تمايلات نفساني، شکست بخورد، نه تنها ديده بصيرت را از دست مي‌دهد و از درجه انسانيت سقوط مي کند، بلکه از هر حيواني گمراه تر و خطرناک‌تر مي‌گردد؛ چنين انساني سرنوشتي جز ضلالت و گمراهي نخواهد داشت.
نتيجه گيري
«بصيرت» يکي از آموزه‌هاي مهم ديني است که مؤلفه‌هاي آن در قرآن و روايات تبيين شده است. چون انسان از آغاز تولد بصيرت ندارد و بايد به مرور زمان و با دريافت‌هاي خود از محيط اطرافش و با تفکر و با جستجو درباره امور به بصيرت دست ‌يابد، بر متوليان امور «تعليم و تربيت» لازم است که بر ايجاد بصيرت و روشن‌بيني افراد جامعه با استفاده از آموزه‌هاي اسلامي، همت گمارند تا جامعه‌اي با انسان‌هاي روشن‌بين و با بصيرت داشته باشيم. اين امر، تحولات و آثار سودمندي در پي‌دارد که به نمونه‌هاي آن اشاره مي‌شود:
1. «بصيرت» به انسان شناخت عميق از جهان هستي و عالم آخرت مي‌دهد که موجب ارتباط کامل و جامع انسان با آنها مي‌شود.
2. «بصيرت» در دنيا موجب مي‌شود که فرد تعادل خود را در حوادثي که منتهي به فقدان‌ها و خسران‌ها مي‌شود، از دست ندهد و محزون نشود و همچنين در رويدادهايي که منجر به کاميابي‌ها مي‌شود، خودش را گم نکند.
3. «بصيرت» عامل دشمن شناسي است. يکي از مهم‌ترين وظايف فرد مسلمان، شناخت دشمنان و راه‌هاي مقابله با مکر و حيله هاي آنان است؛ چرا که اگر انسان درباره دشمن شناخت لازم را نداشته باشد، چه بسا براي رهايي از او، به دشمن ديگري پناه ببرد که در نهايت موجب سرگرداني و شکست وي خواهد شد. لذا برخورداري از بصيرت در تمام عرصه‌هاي زندگي ـ به ويژه در عرصه دشمن‌شناسي ـ ضروري به نظر مي‌رسد.
پي‌نوشت‌ ها:
1.فرهنگ عميد، حسن عميد، ص220، موسسه انتشارات اميرکبير، تهران.
2.مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهاني، ص127، بيروت، دارالقلم،1412ق.
3.يوسف/ 109.
4.غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد آمدي، ح6548.
5.همان، ص421، ح 5116.
6.تحف العقول عن آل رسول، حسن بن علي حرّاني، ص163، موسسه نشر اسلامي، 1404ق.
7.انعام/104.
8.تفسير عياشي، محمد بن مسعود عياشي، ج1، ص1980، المکتبه العلميه، تهران؛ بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسي، ج6، ص32، ح39، المکتبة الاسلاميه، تهران.
9.بحارالانوار، ج68، ص349 و350.
10.حديد/ 28.
11.نهج البلاغه، خطبه 189.
12.همان، خطبه 176.
13.همان، حکمت 298.
14.همان، حکمت 391.
15.کنز العمال، ش3043.
16.اصول کافي، محمد بن يعقوب کليني، ج2، ص53، دارالصعب، بيروت.
17.نهج البلاغه، حکمت 456.
18.همان، نامه 45.
19.همان، حکمت 175.
20.غررالحکم، ص427، ح5178.
21.نساء/ 100.
22.پا به پاي آفتاب، رضا ستوده، ج2، ص257.
23.نساء/77.
24.بحارالانوار، ج77، ص163.
25.شکوفه‌هاي سخن، سيد علي لواساني، ص55.
26.اعراف/ 179.
27.غررالحکم، ح5146.
28.جاثيه/23.
29.بحارالانوار، ج70، ص75، ح3.
30.نهج البلاغه، نامه31.
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
کانال سایت یارگمنام
http://up.yargomnam.ir/view/1839346/channel-telegram-ver2.jpg
با عضویت در کانال تلگرام سایت فرهنگی مذهبی یارگمنام می توانید از آخرین پست های سایت
با خبر شوید و بلافاصله با مدیریت ارتباط برقرار کنید.
رسانه یارگمنام در تلگرام

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • جدیدترین های گالری تصاویر
    آمار سایت
  • کل مطالب : 555
  • کل نظرات : 1037
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 2024
  • آی پی امروز : 88
  • آی پی دیروز : 38
  • بازدید امروز : 95
  • باردید دیروز : 53
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 445
  • بازدید ماه : 1,366
  • بازدید سال : 9,266
  • بازدید کلی : 1,621,242
  • بخش مدیریتی
    کمک مالی
    با سلام خدمت شما بازدید کننده گرامی.
    اگر شما قصد کمک مالی به سایت فرهنگی
    و مذهبی یارگمنام را دارید می تونید با کلیک
    بر روی عکس زیر به صفحه کمک مالی بروید
    و در آن جا توضیحات مربوطه را بخوانید.
    یا علی مدد

    ورود به صفحه کمک مالی