loading...
رسانه یارگمنام | شَبَكَةَ حَبیبَ الْمَجْهول | Yargomnam.ir
پیج اینستاگرام رسانه یارگمنام
http://up.yargomnam.ir/view/1801591/inesta-new-yargomnam.jpg

تمامی یارگمنامی ها لطفا پیج اینستاگرام یارگمنام را دنبال کنید.

رسانه یارگمنام در اینستاگرام

admin بازدید : 204 چهارشنبه 05 آبان 1395 نظرات (0)

ضمن عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن شهادت امام سجاد (ع) ، اشعار شهادت آن حضرت را برای شما عزیزان قرار داده ایم .

 ناله یِ واعطشا بر جگرش می افتاد
آب میدید به یادِ قمرش می افتاد

بی سبب نیست که از جمله یِ "بَکّائون" است
اشک از گوشه یِ چشمانِ ترش می افتاد

شیرخواره بغل تازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد

با دلی خون شده میگفت که الشام الشام
تا به بازار مدینه گذرش می افتاد

جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر
از رویِ نیزه علمدار سرش می افتاد

میشکست آینه یِ صبر و غرورش را زجر
تا به جانِ اُسرا با کمرش می افتاد

روضه ی گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد

گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ
خنجر ِکُند و گلویِ پدرش می افتاد

وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه
قطعه هایِ پدرش دور و برش می افتاد

شاعر : رضا قربانی

http://up.yargomnam.ir/view/1841700/ashaar-png.png

سی سال گریه کرده ام آن ظهر داغ را
چشمم سرود وسعت آن اتفاق را

تنهایی ام صحیفه صحیفه ورق زده ست
یعقوب وار قصه ی اشک و فراق را

هر شب عبور قافله ای باز می کند
در من مسیر تازه ی شام و عراق را

بگذار تا ز خاک سجودم برآورم
هفتاد و دو صنوبر آن کوچه باغ را

بگذار لب به لب شوم از جام تشنگی
در من بریز باده ی لبریز داغ را

در آب و خاک... آتش من گر گرفته است
طوفان! به حال خود بگذار این اجاق را

حج مرا ببین و فرزدق شو و بخوان
شاعر! بخوان و گریه کن آن اتفاق را

شاعر : زهرا سادات هاشمی

http://up.yargomnam.ir/view/1841700/ashaar-png.png

می نوشم امشب واژه ها را از سبویت
پر میشود جام عطش از آبرویت

سجاده ات پهن است در محراب ، حالا
تر میشود ابیات از آب وضویت

مهر نمازت از کدامین خاک پاک است؟
اینگونه چرخیدست عالم رو به سویت؟

تکبیر میگوید غزل (الله اکبر)
بوی خوش سیب است اینک از گلویت . . .

قد قامتت کرده قیامت عالمی را
در سجده رب العالمین در گفتگویت

تبدار دار هستم در ورقهای صحیفه
مانند وقتی که تو دیدی روبرویت

مردی کمر خم کرد از داغ برادر
چشم انتظاری ماند آنجا که عمویت ...

شاعر : سید حسن رستگار

http://up.yargomnam.ir/view/1841700/ashaar-png.png

منم قاهر، منم والی، منم غالب
منم لحظه به لحظه درد را طالب
حسین بن علی را اولین نائب
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب
منم دریای بی ساحل
منم پیغمبری که کربلا بر او شده نازل
نه یک بخشش،تمام بخش هایش کاملاً کامل
تمام کربلا با سوره های قاسم و عون و علیِ اکبر و آیات کوتاه علیِ اصغر و آیات مکی ابوفاضل
منم آنکه سنان و ازرق و خولی و شمر و حرمله
با هم مرا گشتند هی قاتل
همین که چشم وا کردم خودم دیدم علیِ اکبر ارباب پیش چشم بابایم قدم میزد
قدم میزد، دل بابا و نظم شانه های محکم عباس و سقف آسمان را با قدم هایش به هم میزد
برای قدِّ بابایم خمیدن را رقم میزد
همین که چشم بستم در میان دشت غوغا شد
همین که چشم وا کردم بمیرم قاتلش از پیکرش پا شد
نفهمیدم چه شد از حال رفتم
تا صدایی آمد از دشمن چرا ساکت نشستید آی
فرزند رشیدش در میان خاک صحرا ارباً اربا شد
دوباره چشم وا کردم
هراسان نجمه را دیدم که بالای سرِ نعشی کشیده
گوییا داغ امام مجتبی دیده
که قاسم هست اگر چونان جگر گوشه برایش
مثل آن روزی که می آمد جگرهای حسن در طشت
و حالا پیکر قاسم میان دشت روی خاک پاشیده
دوباره چشم بستم
ناگهان تسبیح خاک کربلا افتاد از دستم
صدای داغ هل من ناصر در گوش من پیچید
پدر بر روی دستش برد اصغر را
دل خانم رباب آشوب شد ترسید
گمانم قاتلش را که کمان برداشت بین آن جماعت دید
نمیگویم چه شد
اما پدر خون علیِ اصغرش را در هوا پاشید
نمیگویم چه شد
اما پدر در موقع برگشت میلرزید
نمیگویم چه شد
اما پدر گم کرد دست و پای خود را و عبایش را به سرعت دور او پیچید
همین که رفت پشت خیمه من هم رفتم از حال و
همین که حال من آمد سر جایش خودم دیدم که دارد می رود با چکمه هایش شمر آنجا توی گودال و
دوباره رفتم از هوش و صدای شیحه ی اسبی که خون میریخت از زین و تن و سم و سر و یال و دهانش
باعث این شد بفهمم که پدر هم بی گمان رفته
و با علم امامت
خود ببینم که پس از شمر لعین در گودی گودال با نیزه سنان رفته
و از بس لطمه دیده
سر به نوک نیزه با زحمت که نه با یک تکان رفته
و زینب بعد از آن
که نیزه و شمشیرها را پس زده سمت حرم لطمه زنان رفته
منم من حضرت سجاد راوی هزاران روضه ی مکشوف
آنجا که خودم دیدم سر بابا ز روی نیزه اش افتاد
منم اصلا خود روضه
که هی مجلس به مجلس می رود از کربلا تا شام
منم آن مجلسی
که سوخت زیر آتشی که ریختند از بام
منم آن مجلسی
که آخرش از اول لبریز اشکش می شود پیدا
منم آن مجلسی که
کنج خرابه آه وقتی روضه خوانی میکند طفل سه ساله با سر بابا
منم آن مجلسی که روضه اش پایان نمی گیرد
در این مجلس رقیه تشنه است اما چرا باران نمی گیرد
منم آن مجلسی که دعوتی هایم برای خواندن روضه، سر بر روی نی مانده ست
منم آن مجلسی که عمه جانم هم به روی منبر زانوی من
هی روضه ی گوش خودش را تا سحر خوانده ست
منم بی تاب و دلخسته
منم غمگین منم والی منم غالب
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب

شاعر : مهدی رحیمی

منبع : امام هشت ، رسانه فرهنگی و مذهبی یارگمنام

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
کانال سایت یارگمنام
http://up.yargomnam.ir/view/1839346/channel-telegram-ver2.jpg
با عضویت در کانال تلگرام سایت فرهنگی مذهبی یارگمنام می توانید از آخرین پست های سایت
با خبر شوید و بلافاصله با مدیریت ارتباط برقرار کنید.
رسانه یارگمنام در تلگرام

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • جدیدترین های گالری تصاویر
    آمار سایت
  • کل مطالب : 555
  • کل نظرات : 1037
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 2024
  • آی پی امروز : 26
  • آی پی دیروز : 38
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 53
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 378
  • بازدید ماه : 1,299
  • بازدید سال : 9,199
  • بازدید کلی : 1,621,175
  • بخش مدیریتی
    کمک مالی
    با سلام خدمت شما بازدید کننده گرامی.
    اگر شما قصد کمک مالی به سایت فرهنگی
    و مذهبی یارگمنام را دارید می تونید با کلیک
    بر روی عکس زیر به صفحه کمک مالی بروید
    و در آن جا توضیحات مربوطه را بخوانید.
    یا علی مدد

    ورود به صفحه کمک مالی