برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیده ای پر خود بر زمین مکش
ای مادری تر از همه کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش
بر تار گیسوان تو جای لب رضاست
این گیسوی مطهر خود بر زمین مکش
اسباب رقص و شادی زن ها شدی چرا
صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش
اینان ز دست و پا زدنت کیف می کنند
طاقت بیار و پبکر خود بر زمین مکش
بر روی نازنین لب تو خاک و خون نشست
پس آیه های کوثر خود بر زمین مکش
شکر خدا که نیست تماشا کند رضا
گوید دو دیده ی تر خود بر زمین مکش
در کربلا پدر به پسر التماس کرد
برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش
بس کن حسین آبروی خویش را مبر
زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش
کار عبااست بردن این جسم زینبا
با گوشه های معجر خود بر زمین مکش
شاعر : قاسم نعمتی
--------------
آشفتگی همیشه به دستان باد نیست
علم زیاد هیچ به سن زیاد نیست
باید چگونه از تو بگویند شاعران؟
بازار شعر – وصف تو باشد – كساد نیست
وقتی كه در هوای تو پرسه نمی زند
دیگر دل كبوتر این صحن شاد نیست
وقتی كه اهل خانه به تو زهر می دهند
دیگر به دستهای كسی اعتماد نیست
كم نیست در حریم تو چون " امّ فضل " ها
اما كسی میان كریمان " جواد " نیست
شاعر: مرضیه فرمانی
------------------
جواد الائمه عزیز ِ فاطمه....
جان ِ هر دو عالم فدای روی تو
تو جوادی و من سائل کوی تو
قبله ی دلهای عاشقان سوی تو
هر گلشن خشبو از شمیم و بوی تو
جواد الائمه عزیز ِ فاطمه....
ای آیات ِ کوثر،ای نور و ای فُرقان
عادت تو جود و کرم است و احسان
ای نور دو چشم ِ خورشید ِ خراسان
ای دین و ای ایمان،ای جان و ای جانان
جواد الائمه عزیز ِ فاطمه....
دل ِ ارض و سما می سوزد برایت
تا به اوج فلک رسیده نوایت
زهرای مرضیه گریان ِ عزایت
جگرت پاره شد،بمیرم برایت
جواد الائمه عزیز ِ فاطمه....
در اوج غریبی ناله ها زدی تو
ناله در حریم کبریا زدی تو
کنیزان کف زنان،ولی بین حُجره
ز شرار ِ آن زهر،دست و پا زدی تو
جواد الائمه عزیز ِ فاطمه....
ای یادت رونق ِ هر بزم و انجمن
فدای ماتمت هستی و جان ِ من
تنت مانده سه روز روی بام ِ خانه
زنده شد روضه ی شهید بی کفن
جواد الائمه عزیز ِ فاطمه....
-------------------
چه پیش آمد که جان را غم گرفته
جهان را سربه سر ماتم گرفته
چو گل مردم گریبان چاک کردند
به داغ لاله بر سر خاک کردند
مگر خورشید عالم تاب دین رفت
که شادى از زمان و از زمین رفت
تقى، پور رضا، با زهر بیداد
ز پا افتاده همچون سرو آزاد
جواد آن پاره ى جان پیمبر
امام راستان، فرزند حیدر
فروغ دودمان پاک زهرا
چراغ نور بخش آل طاها
شبستان جهان را مهر تابان
دل سرگشته را آئینه ى جان
امید عارفان، مهر ولایت
شب تاریک را، شمس هدایت
از او شد زنده آئین محمد
اساس دین یزدانى سرمد
----------------
منبع:امام هشت ، یارگمنام